به گزارش راهبرد معاصر؛ سی و نهمین جشنواره فیلم فجر، اگرچه هنوز به شکل مشخص و معینی از برگزاری و اجرا دست پیدا نکرده و هویت کاربردی و استراتژیک نیافته، اما به دلیل رقابت جریانها و طیفهای مختلف سینمایی، قابل تأمل و محل مقایسه است.
جشنواره فیلم فجر همواره تابع و نمودار وضعیت سینمای کشور بوده است. همچنان که در فضای عمومی کشورمان، سینمای مردمی و انقلابی در چالش با دو جریان فیلم فارسیهای مبتذل و آثار شبه روشنفکرانه جشنوارهای قرار دارد، در جشنواره فیلم فجر نیز این گونه است. هر چند فضای عمومی سینما و به ویژه رسانهها و منتقدان، همواره در خدمت آثار و فیلمسازهای خنثی و غربگرا هستند؛ اما قابلیتهای سینمایی تولیدات مستقل و انقلابی نیز به گونهای است که سبب شده، نتوان این آثار را نادیده گرفت. به طور مشخص، طی چند سال اخیر، این فیلمهای ارزشی و متعهد بوده اند که آبروی جشنواره فجر را خریده اند و نگذاشتهاند تا این جشنواره از مسیر حقیقی خودش به طور کامل خارج شود. امسال نیز همین وضعیت و آرایش جریان شناختی در جشنواره فیلم فجر حفظ شد؛ سینمای انقلاب، هنوز هم اصلیترین حافظ اعتبار جشنواره فجر است.
به این ترتیب، این دوره از جشنواره فجر نیز نمایشدهنده یک مبارزه نرم سینمایی بود. مبارزهای که از 12 بهمن آغاز شد و در کنار هجوم فیلمهای سیاه و شبهروشنفکرمآبانه، درخششهایی را هم به منصه ظهور خواهد رساند. مبارزهای که با ورود نیروهای تازهنفس و همچنین تجدید قوا و احیای فیلمسازهایی با انگیزههای والا و ارزشمند داغتر از گذشته شده است.
معمول است که برای قهرمان پردازی در سینما و ساخت صحنه های اکشن، به فیلم های هالیوودی مراجعه می شود. به طور مثال در جشنواره فیلم فجر سی و هشتم که سال قبل برگزار شد، فیلم «روز صفر» گرچه از آثار مطرح و خوب آن دوره بود اما از این نظر که به کپی برداری نعل به نعل از روی فیلم های هالیوودی پرداخته بود، با انتقاداتی همراه شد. «تک تیرانداز» جدیدترین محصول سینمای ایران در قالب یک فیلم قهرمان پرداز و اکشن است که از این آسیب در امان مانده است. انتخاب شهید عبدالرسول زرین که به ماهرترین تک تیرانداز جنگ های تاریخ معاصر جهان مشهور است، فیلمساز برای گرته برداری از نمونه های خارجی دستش باز بود؛ به ویژه اینکه فیلمی با همین نام اما با عنوان اضافه آمریکایی هم چند سال قبل در هالیوود ساخته شده بود. اما یک مزیت ویژه «تک تیرانداز» ایرانی این فیلم بود که در بستر و فضای دفاع مقدس و فرهنگ و سبک زندگی اسلامی و ایرانی، یک درام اکشن را به تصویر کشیده است.
سازمان اوج که در سال های اولیه شکل گیری اش رویکردی نخبه گرا داشت و اغلب به تولید فیلم با فیلمسازها و بازیگرهای مطرح و باتجربه می پرداخت، امسال در حرکتی جسورانه به کارگردان های جوان و بی نام و نشان میدان داد. گرایش اصلی سازمان اوج در آثار جدیدش نیز مانند فیلم های سال قبل، تاریخ انقلاب اسلامی و قهرمانان دفاع مقدس بود. این سازمان با دو فیلم «مصلحت» و «منصور» باز هم نشان داد که می توان با تکیه بر استعدادهای جوان و متعهد و گریز از سلبریتی های پرادعا، فیلم هایی با کیفیت و مطلوب ساخت.
فیلم «منصور» روایتگر بخشی از زندگی شهید منصور ستاری و مجاهدت های جاودان او در پیشرفت صنعت هوایی کشور است. سیاوش سرمدی در نخستین تجربه فیلمسازی اش، یک أثر در تراز سینمای انقلاب و دارای استانداردهای مطلوب را به منصه ظهور رسانده است. این فیلم همچنین سرآغاز بازی یک استعداد جدید بازیگری در عرصه سینمایی است؛ محسن قصابیان نقش شهید ستاری را به خوبی ایفا کرده است. هر چند که اگر در مقام نقد ساختاری فیلم باشیم، قطعا ایراداتی جزئی به فیلم وارد است، اما به طور کلی، «منصور» را باید یکی از خوب های سی و نهمین جشنواره فیلم فجر دانست.
فیلم «مصلحت» نیز اولین ساخته حسین دارابی است؛ فیلمی که داستانش در دهه 60 و جامعه تازه انقلاب کرده ایران می گذرد. «مصلحت» از معدود فیلم هایی است که با نگاهی عدالت محور به چالش های اجتماعی سال های ابتدای پیروزی انقلاب پرداخته است. مخاطب «مصلحت» فیلمی متوسط اما خوش ریتم و روان و دارای مسئله را می بیند. «مصلحت» فیلم بزرگی نیست اما قصه ای قابل تحمل و تأمل برانیز و همچنین فرمی قابل احترام دارد. با این حال، این فیلم دچار کژتابی های محتوایی هم هست؛ به ویژه در پایان بندی، دچار نقض غرض شده است و –احتمالا ناخواسته- تصویری واژگونه از ماهیت سیاه عناصر منفی در زمان انقلاب ارائه می دهد!
اما مطابق با قاعده معمول در سینمای ایران، فیلم های اجتماعی با رویکردی تلخ و افسرده، در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر هم غالب هستند. البته این نوع فیلم ها در سال های اخیر، دچار ضعف ساختاری و فقدان تحلیل و تفکر شده اند!
«مامان» یکی از فیلم هایی بود که از قبل فضاسازی های تبلیغاتی بسیاری برای آن شده بود؛ بسیاری آن را پدیده این جشنواره می دانستند. اما فیلم این فیلم برخلاف تبلیغات صورت گرفته، آنچنان هم در فرم و روایت، جدی نیست! ما با یک فیلم تلویزیونی روبرو هستیم. البته نقاط قوت فیلم که قصه روان و بازی خوب بازیگر نقش اول فیلم (رویا افشار) را نمی توان منکر شد. اما فیلم اول آرش انیسی، با فیلمنامه ای لاغر و نحیف ساخته شده است که مانع از تبدیل آن به فیلمی بزرگ شده است. اما جدای از ساختار، «مامان» یک فیلم نمادگراست؛ این فیلم در قالب یک خانواده و به طور خاص، کاراکتر مادر، ایران را هدف گرفته است و حرف های بیانیه گونه و گلدرشت سیاسی را در این قالب بیان می کند.نکته قابل تأمل این است که فیلم «مامان» با بودجه عمومی و توسط مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی وزارت ارشاد ساخته شده است! باز هم جای سوال است که چرا چنین فیلم هایی از بیت المال و به واسطه دولت تولید می شوند؟! سال قبل نیز فیلم ضدایرانی «مردم در آب مطهر» توسط بنیاد فارابی و با پول مردم ساخته شده بود!
«بی همه چیز» جدیدترین فیلم محسن قرایی، یک فیلم ضدمردمی و علیه شهروندان ایران است! فیلمی که در آن، قطب منفی داستانش مردم یک کشور هستند، مثل یک فیلم نژادپرستانه است، با این تفاوت که کارگردان، علیه هموطنان خودش کار کرده است. فیلم «تولد یک ملت» در زمان خودش یک شاهکار بود اما به دلیل محتوای نژادپرستانه، نامش به بدی ثبت شده است، فیلم «بی همه چیز» نیز به رغم برخی نقاط مثبت ساختاری اما چون فیلمی ضدملی و مردمی است، لاجرم چاره ای جز انکار و رد کامل آن نداریم!
«شیشلیک» فیلم جدید محمدحسین مهدویان یک شکست بزرگ در کارنامه او محسوب می شود. برای فیلمسازی که آثار مطرحی چون «ایستاده در غبار» و «ماجرای نیمروز» را ساخته است، تولید یک فیلم مبتذل کمدی که نه ساختار منسجمی دارد، نه داستان و نه حتی محتوای خاصی، یک افت محسوب می شود. اما اصلی ترین نقطه ضعف «شیشلیک» ریاکارانه بودنش است؛ اینکه با بودجه یک مرکز سرمایه تولید شده است اما تظاهر به حمایت از محرومان دارد. ای کاش، مهدویان به سنت فیلمسازی خودش بازگردد!
دیگر فیلم های اجتماعی و به عبارتی، «اجتماعی نما»ی سی و نهمین جشنواره فیلم فجر، آثاری بسیار ضعیف و فاقد ارائه تصویر و تحلیلی اجتماعی هستند. فیلم هایی که نه توان ارائه داستان دارند و نه دیدگاه اجتماعی خاصی در آن ها وجود دارد، فقط از سر بی دردی و بی سوادی، به چالش ها و مشکلات اجتماعی پرداخته اند!
«ابق» فیلم جدید نرگس آبیار در ادامه آثار قبلی او، جایی فراتر از سینمای شبه روشنفکرانه و تجاری قرار می گیرد؛ جایی که هم مخاطب خاص را درگیر می کند و هم مخاطب عام را جذب! «ابلق» فیلمی پر از جزئیات و نکات است اما همین پرحرفی، مانع از آن شده است که آن را فیلم بزرگی قلمداد کنیم. فیلمی که به روابط پیچیده انسانی در مناطق محروم و فقیر نشین می پردازد و نیم نگاهی هم به موج جهانی جنبش زنانه ای در اعتراض به آزار جنسی دارد. این هم یک نقطه ضعف فیلم است که برای خارج از کشور ساخته شده و تصویری توریستی و مطابق میل جشنواره های غربی از موقعیت و موضوع خودش نمایش می دهد!
«روزی روزگاری آبادان» یکی دیگر از فیلم های سی و نهمین جشنواره فیلم فجر است که داستانی مرتبط با جنگ تحمیلی دارد. حمیدرضا آذرنگ در نخستین فیلم خودش، نسبتا خوب عمل کرده است. اما او همچنان در تئاتر مانده است و این فضای تئاتری و بسته، مانعی بر سر بزرگی این فیلم شده است!